حقگرایی و ستیز با باطل از اصول مسلم حاکم بر ت علوی است. آن حضرت فلسفه حاکم بر ت را احیاء حق و اماته باطل میداند و حکومتی را که از این مسیر منحرف شده باشد، پستترین و ناچیزترین امور میشمارد.(خطبه/33)در خطبه شقشقیه فرمود: به خدایی که دانه را شکافت و انسان را پدید آورد، اگر نبود حضور مردم و تمام بودن حجت بر من به جهت وجود یاور و پیمانی که خداوند از آگاهان گرفته که در برابر پرخوری ستمکاران و آنان به حقوق مظلومان و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند، بی تردید دهنه شتر حکومت را بر کوهانش میافکندم و پایان آنرا همچون آغازش با پیاله تهی سیراب میکردم و در آن هنگام میدیدید که این دنیای شما در چشم من از آب بینی بزغالهای بی ارزشتر است.(خطبه/3)
از آن جا که زمینه ساز حکومت صالحان و برقراری نظام اسلامی ثمره خون هزاران شهید است، برای تداوم و حفظ حرمت خون شهدا و انقلاب، باید کسانی کمر همت بالا بزنند که خود اهل درد باشند و با تمام وجود از جهت مالی و جانی سختیها و مشکلات و ناملایمات انقلاب را لمس کرده باشند. حضرت امیر علیهالسلام در نکوهش انسانهای بخیل و خود پرست فرمود: «نه اموال خود را در راه خدایی که آن مالها را روزی شما کرده میبخشید، نه جانها را در راه خدای جان آفرین به خطر میافکنید.»(خطبه/117) هزینه کردن از مال و جان در راه آرمانهای انقلاب و به ثمر نشستن تلاشها از اصول ارزشی حکومت علوی است. به تعبیر حضرت باید کسی کارگزار مردم باشد که خود انقلابی است.(نامه/53) حضرت به مالک فرمود: درانتخاب نیروی سازمانی نظام اسلامی، آنها را از طریق پستهایی که برای حکومتهای صالح پیش از تو داشتهاند بیازمای که خدای ناکرده از پس ماندههای رژیم ستمگر و اهل فتنه نباشند که نسبت به خون شهدا و مردم مستضعف بی تفاوت باشند و هیچ تعهدی در قبال کوخ نشینان نداشته باشند. «کسی را انتخاب کن که با ستمگران در ستمشان همکاری نکرده و در گناه شریک آنان نبودهاند. این افراد هزینهشان بر تو سبکتر، همکاریشان با تو بهتر، محبتشان با تو بیشتر و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.»(نامه/53) به فرمایش قرآن)وَ لَاتَرْکَنُوا اِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ( (هود/113)؛ به آنان که ستم کردند، اعتماد نکنید که آتش دامنگیر شما میشود.
علی علیهالسلام در مقابل نکوهش انسانهایی که در راه انقلاب نسبت به مال و جان خود بخل میورزند و از آن هزینه نمیکنند، درسال36 هجری پس از جنگ جمل در ستایش یارانش فرمود: شما یاران حق و برادران دینی هستید و سپرهای بازدارنده در روز نبردید، شما محرم اسرار من میباشید نه مردم دیگر«من به نیروی شما بر پیکر آنان که به حق پشت میکنند ضربه میزنم و به فرمانبرداری آنان که به حق روی میآورند امیدوارم. پس مرا با خیر خواهی عاری از هر خیانت و سالم از هر شک یاری رسانید، که به خدا قسم من سزاوارترین مردم به رهبری مردم هستم»(خطبه/118) نیروی اجرایی انقلابی در هر پست سازمانی که باشد موجب سربلندی رهبر و فرمانده خویش است و نبود این صفت موجب میشود که ستون خیمه انقلاب به لرزه بیفتد و موجب شماتت دشمنان قرار گیرد. چون کارهای نظام با دست و پنجه تدبیر این نیروهاست که انجام میگیرد و مشکلات نظام بر طرف می شود. حضرت امیر علیهالسلام درسال 38هجری وقتی خبر یورش سپاه معاویه به شهر انبار و سستی مردم به را شنید، در نکوهش عملکرد و موضعگیری ضفیف آنها فرمود:«ای مردنماهای نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقلتان به اندازه عقل عروسان پرده نشین است! چقدر دوست داشتم که شما را ندیده بوده و نمیشناختم .برنامهام را با نافرمانی و یاری نکردن تباه ساختید، تا آنجا که قریش گفت پسر ابوطالب شجاع هست ولی راه و روش جنگ را نمیداند.»(خطبه/27)
در نظام اسلامی اساس و پایه کارها، دستورات و آموزههای دینی است. لذا هر نوع فلسفهای که منزلت ویژهای برای انسان و استعدادها و تواناییهای او قائل است و او را مقیاس و محور همه چیز قرار میدهد که در اصطلاح تفکرات لیبرالیستی و اومانیستی گفته میشود(سربخشی،1388: 138) در آن جایگاهی ندارد. کارگزار اجرایی که به عنوان سرمایه انسانی نظام محسوب میشود باید پایبندی خود را به دستورات دینی که در قانون اساسی تبلور یافته نشان دهد، چراکه یکی از اصول مهم قانون اساسی، اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یعنی «اصل ولایت فقیه» است. نیروی انسانی نظام اسلامی باید التزام و پایبندی خود را به اصل ولایت فقیه، همچون محمدبنابیبکر و مالکاشتر اثبات و ابراز کند که در سایه پیروی و تبعیت از ولایت فقیه جامعه اسلامی از تمام خطرات مصون بوده، خود را به سلامت به جایگاه امن یعنی حکومت ولی الله اعظم خواهد رساند. هنگامی که مالک متوجه شد که حضرت امیر در شرایط سختی قرار گرفتند،تسلیم شد و گفت:« به آن چه امیرالمومنین رضایت دارد، راضی هستم» (منقری،1382: 490) امام علیهالسلام نیز درباره تسلیم کامل مالک نسبت به آن حضرت فرمود:«اگر اشتر ببیند من راضیم، راضی شود»(منقری،1382: 521) حضرت امیرعلیهالسلام محمد بن ابی بکر را با ویژگیهای «وَلَداً نَاصِحاً» فرزندی خیر خواه، «عَامِلًا کَادِحاً»کارگزاری کوشا، «سَیفاً قَاطِعاً»شمشیری برنده «وَ رُکْناً دَافِعاً»ستونی بازدارنده(نامه/35) میستاید و مالک را با صفت«کَانَ رَجُلًا لَنَا نَاصِحاً»نسبت به ما خیر خواه «وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِیداً نَاقِماً» به دشمنان ما سختگیر و درهم کوبنده بود، ستایش میکند.(نامه/34) و در نامهای مردم مصر را سفارش میکند به این که«اگر مالک شما را فرمان حرکت داد حرکت کنید و اگر فرمان توقف داد بایستید، که او جز به فرمان من بر کاری اقدام نمیکند و یا باز نمیایستد و کاری را جلو یا عقب نمیاندازد.»(مفید،1413: 80)
به فرمایش امام علی یکی از حقوق ولایت بر کارگزاران حکومت اسلامی این است که هر وقت آنان را بخواند اجابت نمایند و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنند(خطبه/34)که اگر از دستورات ولایت پیروی شود جامعه اسلامی به سر منزل مقصود خواهد رسید. «اگر از دستورات من پیروی کنید من به خواست خدا شما را به سوی بهشت خواهم برد هر چند که راه بهشت پر مشقت و تلخیهایی به همراه دارد.» (خطبه/156) اما اگر کسی نظام اسلامی، قانون اساسی و اصل ولایت فقیه را قبول ندارد، نباید جای نیروهای کارآمد انقلابی ولایی دیگر را اشغال کند که این خود معصیتی دیگر است.
حضرت امیرعلیهالسلام به عبداللهبنعباس که عامل حضرت در بصره بود، نوشتند:کاری مکن که نظرم درباره تو برگردد.(نامه/18) چون وظیفه شما آن است که «از من اطاعت کنید و از دستوراتم تخلف نکنید و در انجام کاری که به صلاح شماست کوتاهی نورزید و برای رسیدن به حق در امواج سختی ها فرو روید.»(نامه/50) درسال36هجری پس از قتل عثمان در مدینه فرمود:در شگفتم چرا در شگفت نباشم؟ از خطای گروههای پراکنده با دلایل مختلف که هر یک در مذهب خود دارند! نه گام بر جای گام پیامبر مینهند و نه از رفتار جانشین او پیروی میکنند.به شبهات عمل میکنند و در گرداب شهوات غوطه ورند، در حل مشکلات به خود پناه میبرند و در مبهمات تنها به رای خود تکیه میکنند، گویا هر کدام امام و رهبر خویش میباشند که به دستگیرههای مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند چنگ میزنند. (خطبه/88)
درباره این سایت